Sunday, January 28, 2007



اگر آینه ها رشوه گرفتن میدانستند
بی شک ورشکست و بی خانمان شده بودم تا الان

بوی تو
غذای تو
صدای تو
و اینها اصلا کافی نیست
:*

تو میتونی بگی الان دقیقا در حال عزت نفس به خرج دادن هستی یا خشکی پراکندن؟
البته اگه فرقی حس میکنی بین این دو تا

صحبت از فضا شد
سر و کله ی مرتضی هم پیدا شد
سیمتری منو نمود

میدانی
دیگر تقصیر با ستاره های نارس نیست

نوشتن برای از یاد نبردن
توضیح شماره ی چند ماده ی تاریک:
ماده ی تاریک از ذراتی با جرم زیاد و برهم کنش کم تشکیل شده
که با توجه به نوع حرکت اجرام آسمانی و قوانین گرانش باید با توزیعی پوسته ای در فاصله ی 5 برابر شعاع کهکشان آن را محیط کرده باشد
این ماده در مراکز کهکشان و حتی در تمام حجم کهکشان یافت میشود
در اتاق خانه ی شما هم یافت میشود
اما مقادیر انبوه این ماده در محل گفته شده و با توزیع ذکر شده باید قرار داشته باشد
قابل ذکر است که در فیزیک، ردیابی ذراتی که بر هم کنش ضعیف دارند مشکل است
و مشکل ترینشان هم باید همین ماده ی تاریک باشد.

Saturday, January 27, 2007

پیوستگی زمان در تو
حضور تمام و کمال آنچه گذشت در دستانت
و تلاش احمقانه ای که برای نگه داشتنش (فروغ راه است آخر) میکنی
از نظر برگسون شخصیت نام دارد
بله
شخصیت نام نیرویی است که مقرر گشته(!) سکان را از دست رخوت سپید مادی (آنچه از آن ساخته شده ایم) و بی پروایی کودکانه ی غریزه (آنچه با آن به تماشای دنیا آمده ایم) بستاند

Wednesday, January 24, 2007

او هر وقت خودش را گم میکرد، دیگران پیدایش میکردند

ندیدن تو حالت چشمهایم را عوض کرده

مراقبه ی شماره ی چند:
یادت باشد مراقبه کار خوبی است

ولی آیا ما تاب نشانه ها را داریم
آن هم نشانه های جان گرفته و آمپلی فای شده

ولی آیا ما تاب نشانه ها را داریم
آن هم نشانه های جان گرفته و آمپلی فای شده

این نوع موسقی کارش تقویت نشانه ها و یادآوری ریشه ها است


Using your mind
Imagine our skin
Joined at the hip
Joined from within
By using your eyes
You're freezing my frame
Watching our clothes burst into flames

Undress me now, you know how
Using your eyes now
Undress me now, you know how
Using your mind
Using your mind

Tuesday, January 23, 2007

هر چه میگذرد
کم میشود عده ی کسانی که رحمشان از تو کمتر است
یا هر چه میگذرد
تو با سرعتی که کسی به گرد آن نمیرسد، بی رحم میشوی

هر وقت دچار Disorder شدی به یاد یکی از این سه حوری، Masturbation کن
آنها تو را نجات خواهند داد
یادت باشد در فکرهایت به اندازه ی کافی بی ادب و بی رحم و سو استفاده کن جلوه کنی

چند وقته به دلیل کمبود تفریحات، به بازی ذهنی جدیدی رو آورده ام به نام روانشناسی تطبیقی آدم و حیوان
این بازی در ابتدا به این صورت بود که سعی میکردم با دقت در حرکات و سکنات یک آدم شباهتش را با یکی از حیوانات پیدا کنم (او را به حیوان مورد نظر Map کنم)
اما کم کم به دلیل کمبود تفریحات، بازی شدتش بیشتر شد
تا جایی که دیگر سخت است باور اینکه شخص Map شده از حیوان قرینش عدول کند
یک سگ نگهبان، هیچ وقت قانون شکنی نمیکند.

همه ی این کارهای دهن پر کن را کردم
چون از تشویش شب میترسیدم
به هر کاری تن خواهم داد
تا این کودک آرام بخوابد
به
هر
کاری

آنهایی که تنها وقت خداحافظی رفتار وزین دارند
آنهایی که فقط جاهای حساس فیلم ها را نگاه میکنند
آنهایی که سرپا میشاشند
من از شما نیستم
نع

بریدن، در ابتدا درد داشت
بریدن، در ادامه گنگ بود
بریدن، حالا لذت دارد
لذتش شاید شبیه لذت آفتاب پرست باشد از غریزه ی محبوبش
شاید هم متعالی تر از آن

پ.ن: او میگوید: we can laugh until we cry

قانون شکنی در عشق؟
فرشید امین؟

مرد گنده واسه من فرشید امین گذاشته و میگه منو ببخش
بیا شراکتمون رو به هم نزنیم
!

Sunday, January 21, 2007

لثه از تو تشکر میکند

من Nus دوست میدارم

Saturday, January 20, 2007


Flunk - See thru you
Get

با این ذهن که از الکل تمایل بیشتری به پریدن دارد
بد نیست اسم ها را اینجا و آنجا بنویسی تا فراموش نشوند
میخواستم بنویسم Flunk

بساز لاگیدن را simple
make لاگیدن را آسان
بساز blogging را آسان

یک فکر خنده دار و نیش باز کن به سرم زد امروز
و آن این بود که یک Greatest Hits از این 3 هزار خرعبلی که تا به حال منتشر کرده ام تهیه کنم.
و البته انجام این کار به دلیل پیچیدگی فنی-شخصیتی در حد همان فکر خنده دار خواهد ماند.

سه چهار تا با هم
این چه خوشبختی است که ما را میشود

آن Jazzanova را از روی میز بردار

میدانید اگر از او بخواهید به شما سه دقیقه و نیم تفریح بدهد چه میشود؟
فکر میکنید به شما میخندد؟
فکر میکنید متعجب میشود؟
فکر میکنید با دست و دلبازی خاصی به جای سه دقیقه و نیم، پنج دقیقه به شما تفریح میدهد؟
خیر
نع
او تنها به شما حسادت خواهد کرد
که میتوانید سه دقیقه و نیم تفریح کنید.

با سرشکستگی و شرمندگی و بیمار طوری ترین طریق ممکن
عرض میکنم که من هرگز نخواهم توانست
در حضور یک آدم دیگر
هر چقدر هم که ویجه با "ژ"
به اوج لذت برسم
آن آمپر لعنتی اگه تنها نباشم یه جایی قبل از اون بالای بالا... وا میسه

ممکن است فصل و فاصله از تو باشد
ممکن است علف شیراز باشد
ممکن است نوع خاصی از موسیقی باشد
ممکن است تاثیر دیدن شوری که هزار سال یکبار بر صورتم مینشیند در آینه باشد

Thursday, January 18, 2007

آنچه تو نمیدانی از من
این است که زندگی ام پر از دیوارهای کوتاه است
دیوارهایی که بالا رفتن از هر کدامشان میتواند دهان گشاد تو را برای همیشه ببندد
آنچه تو نمیدانی از من
شهوت زنده ای است که کوتاهی آزارش میدهد

سبک منتخب هفته: Chill Out

و سکس که چگالی آزار دهنده ی دانایی ام را ساکت و گشاد میکند

تخصص اصلی من شبیه سازی عواطف و ادراکات است
با اینکه شبیه هیچ کدامشان نیستم
در همه شان فرو رفته ام
نمیدانم مگر آدمی چند زائده دارد

یکی میگفت نوستالژی از تمبلی چشم می آید
چشمی که چند سال طول میکشد تا هیجانش بریزد و زیبایی را با آهستگی تماشا کند

نوشتن برای از یاد نبردن
آهستگی را فریفتیم؟